عید آمد از نُه خم گردون بگذشتند حریفان
سال نو و هفته وحدت مبارک
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نفشاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی او را ز در خانه براندیم
هر جا گذری غلغله شادی و شورست
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم
و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم
مسکین من و دل در خم این زاویه ماندیم
یا رب دل پاک و جان آگاهم ده آه شب و گریه ی سحرگاهم ده
درراه خود اول از خودم بیخود کن بیخود چو شدم زخود بخود راهم ده
اللهی ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد، ای اول بی هدایت وای آخر بی نهایت، ای ظاهر بی صورت وای باطن بی سیرت، ای حی بی ذلت، ای مُعطی بی فطرت وای بخشنده ی بی منت، ای داننده ی رازها، ای شنونده ی آوازها ای بیننده ی نمازها، ای شناسنده ی نامها، ای رساننده ی گامها، ای مبرا ازعوایق، ای مطلع برحقایق وای مهربان بر خلایق عذرهای مابپذیر که تو غنی و ما فقیروبرعیبهای ما مگیر که تو قوی وماحقیر، از بنده خطا آید و ذلت، ازتوعطا آید و رحمت.
اللهی درجمال رحمانی، درکمال سبحانی، نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی، نه کس بتو ماند ونه به کس مانی، پیداست که درمیان جانی، بلکه جان زنده به آنیست که توآنی......
مست توام از جرعه وجام آزادم مرغ توام ازدانه ودام آزادم
مقصود من ازکعبه و بتخانه تویی تو ورنه من ازین هردو مقام آزادم
:قالبساز: :بهاربیست: |