سفارش تبلیغ
صبا ویژن


السلام علیک یا اباصالح

                             عید بر منتظران مبارک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 88/5/11ساعت 8:21 عصر توسط ساشا نظرات ( ) | |

انتخاب اصلح مهر تایید رهبری و ملت !!!!!!!

 

 

 

 


نوشته شده در شنبه 88/3/23ساعت 11:19 صبح توسط ساشا نظرات ( ) | |

در بنی اسراییل عابدی
بود که از دنیا هیچ بهره ای نداشت. روزی ابلیس لشکریانش را جمع کرد و از آنها
خواست که کسی عابد را فریب دهد شیاطین اعلان آمادگی کردند؛ برخی با زنها، برخی با
شراب و دیگر لذات دنیوی خواستند عابد را گرفتار گناه کنند، ولی ابلیس هیچ از این
ها را نپذیرفت.

یکی از شیاطین برخاست و
گفت: من او را فریب می دهم. ابلیس پرسید چگونه؟ گفت: از طریق نیکی.

شیطان به سوی عابد رفت و
درکنار عابد مشغول خواندن نماز شد. عابد گاهی در بین عبادتش استراحت می کرد و گاهی
می خوابید ولی شیطان نه استراحت می کرد ونه  می خوابید و دائما مشغول خواندن نماز بود. عابد
وقتی با این صحنه روبرو شد. از کمی عبادتش خجالت کشید. روبه شیطان کرد و گفت: ای
بنده خدا چگونه برانجام نماز این طور قوی شده ای؟ شیطان به او پاسخی نداد. برای
باردوم نگاهی به عابد کرد، ولی باز هم به او جوابی نداد، برای بار سوم برگشت به
طرف عابد و به او گفت: من گناهی را مرتکب شده ام و الان پشیمانم و توبه کرده ام و هر
وقت که به یاد آن می افتم، این گونه بر نماز قوی می شوم.

عابد به شیطان گفت: به
من بگو چه گناهی را مرتکب شده ای تا من هم آن گناه را مرتکب شوم وپس از آن توبه
کنم و هرگاه به یادش بیفتم این گونه بر نماز قوی گردم. شیطان گفت: برو داخل شهرو
ازفلان زن فاحشه پرس وجو کن و نشانی آن راپیدا کن.وقتی که نزد او رسیدی دو درهم به
او بده واز او کام بگیر. عابد گفت: من دو درهم ندارم، از کجا تهیه کنم؟ در این
هنگام شیطان از زیر پاهایش دو درهم بیرون آورد وبه عابد داد. عابد روانه شهر شد
وقتی به داخل شهر رسید، نشانی آن زن را پرسید ومردم به گمان اینکه عابد می خواهد
او را نصیحت کند او را راهنمایی کردند و منزل را به او نشان دادند. هنگامی که عابد
به خانه رسید، در را کوبید، زن در را باز کرد. عابد دو درهم را به او داد و وارد
منزل شد.

زن به عابد گفت: تاکنون
کسی با این شکل و قیافه نزد من نیامده تو چگونه به اینجا آمدی؟ عابد قضیه را برای
زن تعریف کرد، زن روبه عابد کرد و گفت: ای بنده خدا! ترک گناه آسان تر از طلب توبه
است و این طور نیست که هرکس طلب توبه کند، توبه اش پذیرفته گردد و گویا این شخصی
که نزد تو این گونه عبادت می کرده وسرانجام تو را اینجا فرستاده، شیطان بوده که
برای تو تمثل کرده واگر می خواهی درستی کلامم را بدانی به محل عبادتت برگرد، او را
آنجا نخواهی دید.

آن عابد باز گشت و زن
فاحشه در همان شب از دنیا رفت. صبح روز بعد مردم دیدند که بر در خانه آن زن نوشته
شده:« فلان زن فاحشه را دفن کنید زیرا او از اهل بهشت است». مردم که دراین نوشته
تردید داشتند تا 3 روز جسد را دفن نکردند. در این حال خداوند عزوجل به حضرت موسی
(ع) وحی کرد که بر جسد فلان زن نماز بخوان و مردم را هم امر کن تا بر جسد نماز
بخوانند، زیرا من تمام گناهان او را به سبب منصرف کردن بنده ام ازارتکاب معصیت
بخشیدم وبهشت را براو واجب نمودم......

پس بیاین با هم عهد
ببندیم که تو این یک، دوسه روز زندگی، نذاریم عمرمون مثل آب به جویبار و باد به
دشت بگذره و بعد غم روز های گذشته رو بخوریم.....بیاین مثل اون پروانه های عاشقی
باشیم که وقتی به معشوق نرسیدن، درطلبش آواره ترینن و وقتی به معشوق می رسن، تو
دریای عشقش غرق می شن و دیگه خبری ازشون نیست....


نوشته شده در یکشنبه 87/5/20ساعت 9:4 عصر توسط ساشا نظرات ( ) | |

پیام تسلیت مقام معظم رهبری : حادثه شیراز این جانب را مصیبت زده کرد.

  بسم‌الله الرحمن الرحیم

حادثه غم انگیز و تأسف‌بار در کانون رهپویان وصال که به پرواز شهادت‌گونه‌ی جمعی از شیفتگان وصال دوست و زخمی شدن جمعی بیشتر انجامید، این جانب را مصیبت‌زده کرد. تسلای من به عزاداران این حادثه تلخ و نیز به آسیب‌دیدگان وعده پاداش الهی به صابران است که فرمود: اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة.

از خداوند متعال صبر و سکینه برای دل‌های مصیبت‌ دیده، رحمت و غفران برای عزیزان درگذشته و شفای عاجل برای مجروحان مسألت می‌کنم و از مسئولان می‌خواهم که وظایف خود در پیگیری این حادثه را با اتقان و سرعت لازم انجام دهند.

والسلام علی عبادالله الصالحین

سید علی خامنه‌ای

26/فروردین/1387


نوشته شده در جمعه 87/1/30ساعت 8:43 عصر توسط ساشا نظرات ( ) | |


کانون........رهپویان وصال.........کمبود این واژه ها چیه؟

شهید.................آره !!!!  درسته !!!!!

کانون این سرخ واژه رو کم داشت !!!!!!

........چه زیبا پر کشیدن و رفتن.......

اونا رفتن وما رو با یادشون تنها گذاشتن...........امروزاصلا دست و دلم به نوشتن نمیره هنوز اون اتفاق{ بمب گذاری کانون} جلوی چشامه....................هنوز هر شب ساعت 9:15 با خودم میگم الانه پرستوها پر بکشن .............الانه که رهپویان وصال به مقصد برسن و از این جسم فرتوط و خاک آلود آزاد بشن.....................از بچه ها شنیدم که جواد  صبح روز بعد رفت........ طاقت نیاورد و رخت سفر بر بست............درست حدث زدی منظورم سید جواد علوی ....اونم به جمع پرستوهای عاشق پیوست.

بقول شاعرکه میگه:              
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران                            
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

سید {انجوی نژاد} درست گفت این دفعه رو کور خوندین ......آره ما شهید دادیم ولی شما این قدر کور دل هستید که نفهمیدید که این شهدا با خون خود گلستان کانون رو آبیاری کردند،گلستانی که درکنار هرلاله اش صدها شقایق روییده که تا آخرین لحظه، آخرین نفس وتا آخرین قطره خون ایستاده اند.........ما جلسات کانون را بحول وقوه پروردگار زیباتر و پرشورتر از قبل برگزار خواهیم کرد.

اللهم عجل لولیک الفرج

                            اللهم اشف کل مریض

                                                       اللهم شغل الظالمین با الظالمین

                                                                                             اللهم العنهم جمیعا.

 


نوشته شده در جمعه 87/1/30ساعت 8:37 عصر توسط ساشا نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4      >

:قالبساز: :بهاربیست: