در بنی اسراییل عابدی یکی از شیاطین برخاست و شیطان به سوی عابد رفت و عابد به شیطان گفت: به زن به عابد گفت: تاکنون آن عابد باز گشت و زن پس بیاین با هم عهد
بود که از دنیا هیچ بهره ای نداشت. روزی ابلیس لشکریانش را جمع کرد و از آنها
خواست که کسی عابد را فریب دهد شیاطین اعلان آمادگی کردند؛ برخی با زنها، برخی با
شراب و دیگر لذات دنیوی خواستند عابد را گرفتار گناه کنند، ولی ابلیس هیچ از این
ها را نپذیرفت.
گفت: من او را فریب می دهم. ابلیس پرسید چگونه؟ گفت: از طریق نیکی.
درکنار عابد مشغول خواندن نماز شد. عابد گاهی در بین عبادتش استراحت می کرد و گاهی
می خوابید ولی شیطان نه استراحت می کرد ونه می خوابید و دائما مشغول خواندن نماز بود. عابد
وقتی با این صحنه روبرو شد. از کمی عبادتش خجالت کشید. روبه شیطان کرد و گفت: ای
بنده خدا چگونه برانجام نماز این طور قوی شده ای؟ شیطان به او پاسخی نداد. برای
باردوم نگاهی به عابد کرد، ولی باز هم به او جوابی نداد، برای بار سوم برگشت به
طرف عابد و به او گفت: من گناهی را مرتکب شده ام و الان پشیمانم و توبه کرده ام و هر
وقت که به یاد آن می افتم، این گونه بر نماز قوی می شوم.
من بگو چه گناهی را مرتکب شده ای تا من هم آن گناه را مرتکب شوم وپس از آن توبه
کنم و هرگاه به یادش بیفتم این گونه بر نماز قوی گردم. شیطان گفت: برو داخل شهرو
ازفلان زن فاحشه پرس وجو کن و نشانی آن راپیدا کن.وقتی که نزد او رسیدی دو درهم به
او بده واز او کام بگیر. عابد گفت: من دو درهم ندارم، از کجا تهیه کنم؟ در این
هنگام شیطان از زیر پاهایش دو درهم بیرون آورد وبه عابد داد. عابد روانه شهر شد
وقتی به داخل شهر رسید، نشانی آن زن را پرسید ومردم به گمان اینکه عابد می خواهد
او را نصیحت کند او را راهنمایی کردند و منزل را به او نشان دادند. هنگامی که عابد
به خانه رسید، در را کوبید، زن در را باز کرد. عابد دو درهم را به او داد و وارد
منزل شد.
کسی با این شکل و قیافه نزد من نیامده تو چگونه به اینجا آمدی؟ عابد قضیه را برای
زن تعریف کرد، زن روبه عابد کرد و گفت: ای بنده خدا! ترک گناه آسان تر از طلب توبه
است و این طور نیست که هرکس طلب توبه کند، توبه اش پذیرفته گردد و گویا این شخصی
که نزد تو این گونه عبادت می کرده وسرانجام تو را اینجا فرستاده، شیطان بوده که
برای تو تمثل کرده واگر می خواهی درستی کلامم را بدانی به محل عبادتت برگرد، او را
آنجا نخواهی دید.
فاحشه در همان شب از دنیا رفت. صبح روز بعد مردم دیدند که بر در خانه آن زن نوشته
شده:« فلان زن فاحشه را دفن کنید زیرا او از اهل بهشت است». مردم که دراین نوشته
تردید داشتند تا 3 روز جسد را دفن نکردند. در این حال خداوند عزوجل به حضرت موسی
(ع) وحی کرد که بر جسد فلان زن نماز بخوان و مردم را هم امر کن تا بر جسد نماز
بخوانند، زیرا من تمام گناهان او را به سبب منصرف کردن بنده ام ازارتکاب معصیت
بخشیدم وبهشت را براو واجب نمودم......
ببندیم که تو این یک، دوسه روز زندگی، نذاریم عمرمون مثل آب به جویبار و باد به
دشت بگذره و بعد غم روز های گذشته رو بخوریم.....بیاین مثل اون پروانه های عاشقی
باشیم که وقتی به معشوق نرسیدن، درطلبش آواره ترینن و وقتی به معشوق می رسن، تو
دریای عشقش غرق می شن و دیگه خبری ازشون نیست....
:قالبساز: :بهاربیست: |